دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۳
۰ نفر

بهزاد دوران: ایموجی هم مثل هر چیز تازه‌تحفه از فرنگ آمده‌ای، ابتدا فقط توجه جوانک‌هــای به‌اصطلاح فُکلی را به‌خود جلب کرد که برای ردوبدل کردن دل‌وقلوه در پیام‌های عاشقانه به‌ آن متوسل می‌شدند و از قضا بسیار هم آن را در راه یافتن به دل محبوب کارآ دیدند.

بهزاد دوران

تا اينجاي كار همه‌‌چيز زيرسبيلي رد شد يا با طعنه و نيشخند و نگاه‌هاي عاقل ‌اندر سفيه همراه؛ بلكه اين نيز بگذرد و حكايت جواني است و چنان‌كه افتد و داني حال و روزش همين است! موج ايموجي اما از سر جوانك‌ها كه نيفتاد هيچ، دامن اولياي ريش و سبيل‌دار ‌را هم گرفت و چنان صفرا فزود كه وِلوِله‌اي به راه افتاد و خلق آسيمه‌سر از زاويه‌ها برون دويدند تا ناموس به‌باد رفته زبان شيرين پارسي را با 3-2 مشت گره كرده و چند فقره فحش آب كشيده و نكشيده پاس دارند.

ايموجي اما برخلاف ظاهر نامأنوس، بيگانه و وارداتي‌اش، بدون اغراق همچون ديگر دستاوردهاي مدني و تمدني دوران مدرن، از اساس محصول اين خطه زرخيز بوده و بايد جزو اختراعات و افتخارات ايرانيان به حساب آيد. حتما لازم نيست با رفتن به پاسارگاد، هم خودتان را به دردسر بيندازيد و هم خواب گران كورش را آشفته ‌سازيد، كافي است روي اينترنت (يا همان ميان‌توران كه آن هم ايراني است و داستانش بماند براي وقت تشريح جايگاه ايران عزيز در 5 كهكشان ارتباطي) دنبال تاريخ خط بگرديد. بعينه خواهيد ديد ايموجي همينطور يكباره و به قول شاعر چرخ امروز از مادر نزاده بلكه نيايي كهن و سترگ چون خط ميخي دارد كه هماره سايه‌اش به اشكال گوناگون و به نام مشترك ايدئوگرام (يا همان انديشه‌نگاشت منتخب استادان گوش به‌زنگ فرهنگستان) بر سر ما سنگيني و از اين‌رو ما را دوفضايي كرده است؛ يك فضاي ارتباط شفاهي خيلي واقعي و ديگري فضاي ارتباط غيرشفاهي به‌اصطلاح مجازي.

ايموجي را از اين‌رو نمي‌توان و نبايد باعث و باني انواع و اقسام نامرادي‌هاي ارتباطي و غيرارتباطي جوان امروز دانست كه به قول شاعر «با من هر چه كرد آن آشنا كرد». پس حالا اگر اين جوان بگويد «پدر، مادر، شما متهميد من جوان بي‌گناهم»، بيراه نگفته است. اگر يك سر سوزن واقع بيني داشتيد با اقتدا به مرحوم مغفور افلاطون، چشم فتنه را با همان ميخ خط‌ميخي كور مي‌كرديد و ما را حيران و سرگردان در برزخ حدفاصل آن فضاي واقعي و اين فضاي مجازي به حال خود رها نمي‌كرديد. گول مار خوش‌خط‌وخال نوشتن را خورديد؛ هم خودتان را آواره كرديد و هم ما را بيچاره. در همان بهشت برين جايمان خوش بود. كلا يك فضا بود.

از مطلب دور نيفتيم. اگر نگراني‌تان اين قند پارسي است كه به بنگاله مي‌رود، جاي نگراني نيست و اصولا قضيه براي امروز و ديروز نيست و قصه محبوبيت اين نمادها و نشانه‌ها، قديم است. ايموجي‌سان (شكلك‌گون)‌شدگي مزمن ارتباطات جوانان ما مشكل بغرنجي نيست! اصلا بايد پرسيد آيا مشكل ارتباطات جوانان ما اين است؟ يعني اگر موج ايموجي نيامده بود ارتباطات جوان‌هاي ما و زبان مورد استفاده آنها در گفت‌وگوهاي روزمره‌شان خيلي خوب و بدون اشكال بود؟ همه به شيوه ناصرخسرو مي‌نوشتند؟ و به‌سان حسنك وزير سخن مي‌گفتندي؟ بديهي است كه ديگر ناصرخسرو هم امروز از مترو درآمده و نيامده، به زبان مخفي(كه استاد سمائي، زبان‌شناس گرامي، بر ما آشكار كرد) اختلاط مي‌كند (بيهقي با آن پايانه كذايي كه جاي خود دارد!).

اشتباه نشود! دُرّ پارسي را كسي به پاي خوكان نمي‌ريزد. داستان از اين قرار است كه در نامكاني كه زبان پارسي و ايموجي‌هاي رنگارنگ، همچون 2خط موازي با هم پيش مي‌روند و گاه همديگر را قطع مي‌كنند، كسي حرمت ريشِ سفيد و سن و سال را در فضاي مجازي نگه ‌نمي‌دارد ؛ تو بگو عمر زبان پارسي عمر نوح باشد! وقت نوشتن از سر حوصله و گفتن همه‌‌چيز با كلمات گاه ناممكن مي‌شود وقتي كه همه، هرچقدر هم متفاوت، مي‌خواهند به كسر ثانيه و در فاصله 2 كليك حرف‌شان را بزنند و وقت را نكشند. حالا در اين فضا كه اصل بر سرعت است، كافي است تن به اين هندسه ندهي يا دير بدهي، فقط ايموجي است كه حرامت مي‌كنند! از ما گفتن بود.

کد خبر 388331

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha